«ضد» پشتوانه قوی پژوهشی دارد
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۳۶۳۲۹
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، وی ادامه داد: آسیبهایی که در دوران کودکی برایمان رخ میدهد، چند دلیل دارد که شامل محرومیت بیش از حد از نیازهایی نظیر محبت، همدلی، حمایت، امنیت، عشق و آغوش ... است که میتواند صفتها و طرحوارههای ناسازگار برایمان ایجاد کند. خوشبختانه مستند «ضد» به صورت غیرمستقیم چنین مطالبی را بیان میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روانشناس با بیان اینکه فصل سوم «ضد» در قسمت اول از طرحواره نقص شرم صحبت کرد، گفت: اینکه پدران و مادران بچههای را تشویق نکنند و همیشه از آنها ایراد بگیرند، آن زمان کودک فکر میکند از درون ضعف دارد و ضعیف است. همچنین نکته مهم دیگری که در این اثر بدان اشاره شد، بحث همانندسازی با شخصیتهای مهم زندگیست که اگر پدر و مادر و یا خواهر و برادر الگوهای نامناسبی باشند، صفت و طرحواره ناسازگار باعث میشود کودک الگوبرداری کند و خودش هم چنین شود. این آسیبها در تربیت به صوتر ناخواسته تاثیر منفی میگذارد.
روزبهانی ادامه داد: همانگونه که در فصل سوم «ضد» مطرح شد، کلاسهایی برای تربیت فرزند وجود دارد. متاسفانه والدین برای خریدن یک شی تحقیق میکنند، اما وقتی فرزنددار میشوند، نه دوره خاصی میبینند و نه کتاب میخوانند تا آسیبهای وارده را به حداقل برسانند. این مستند به این امر اشاره میکند که پدر و مادر باید در دسترس، پیش بینی پذیر و پاسخگو به نیاز کودک باشند. اگر این ثبات و دسترسی وجود داشته باشد دلبستگی ایمن به وجود میآید. ناگفته نماند که بیش از حد محبت و همدلی کردن و عشق ورزیدن آسیبزا هست و از سوی دیگر نبود اینها حس رهاشدگی و بیثباتی به کودک میدهد، به گونهای که احساس امنیت نمیکند و در روابطش ترس طرد شدن دارد و تحمل تنهایی هم ندارد.
وی خاطرنشان کرد: ذکر این نکته خالی از لطف نیست خانوادههایی که رازهای فرد را به راحتی افشا میکنند، باعث میشوند کودک بیاعتماد و بدبین شود و احساس کند قرارست همه به او آسیب بزنند. از سوی دیگر در قسمت اول فصل سوم «ضد» درباره مسایلی از جمله کفایت، فردیت، هویت، شایستگی و خودمختاری و... صحبت شد و اینکه تربیتهای در حال حاضر به کودک این اجازه را نمیدهد اگر به مشکل برخورد، آن را حل کند. پدر و مادر باید فقط راهنما باشند نه دخالت کننده و باید اجازه آزمون و خطا به کودک بدهند.
این روانشناس تاکید کرد: وقتی این اتفاق نیفتد، کودک احساس شایستگی و کفایت نمیکند، هویتش شکل نمیگیرد و خودمختاری به او دست نمیدهد. والدین باید اجازه دهند که فردیت کودک شکل بگیرد. کودک ما باید بحران هویت را تجربه و آن را حل کند اما وقتی در این حیطه دخالت بیش از حد داشته باشیم و نگذاریم تجربه کند، هویتش شکل نمیگیرد و تبدیل به خویشتن تحول نیافته میشود که آسیبهای زیادی به همراه دارد.
روزبهانی تصریح کرد: در این مستند به سبکی در فرزندپروری اشاره شد به نام «کنترل بدون عاطفه» که والدین بیش از حد مراقب کودکان خود هستند و در عین حال محبتی به کودک نمیدهند. بیان این مسایل و تماشای آن توسط والدین به آنها در تربیت فرزند کمک میکند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در بخش پایانی مستند به این مساله اشاره شد که در نظر نگرفتن تفریح برای فرزند آسیبزاست چراکه شخصیت فرزند در بازی شکل میگیرد. در نهایت باید بگویم که مباحث مربوط به تربیت فرزند در این مستند به خوبی بیان شده بود اما ای کاش از راهکارهای درست هم به صورت غیرمستقیم صحبت به میان میآمد.
«بحران مادرانگی» عنوان دومین سوژهای است که در سومین فصل مجموعه مستند «ضد»، محصول مرکز مستند سوره، به کارگردانی و تهیهکنندگی محسن کریمیان بدان پرداخته میشود. این قسمت دوشنبهشب ۱۵ آبان حوالی ساعت ۲۳ روی آنتن شبکه دو میرود. اولین پرسشی که در این قسمت مطرح میشود، این است که مادر شدن برای یک زن آسیبزاست یا یک نیاز به شمار میرود؟ تغییرات اجتماعی ناشی از مدرنیته باعث شد تا شکافی عمیق میان نقش مادرانگی و زنان ایجاد شود. این شکافها در برخی موارد آگاهانه و گاهی هم ناخواسته ذهن بسیاری از انسانها را به گمراهی کشانده است. «ضد» که به سراغ نقد جدی مظاهر مدرنیته رفته است، در این فصل که در 20 قسمت 40 دقیقهای تولید شده، تلاش دارد از تسلط زیست مجازی بر زندگی انسانها بگوید.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1833422منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: تلویزیون سینمای مستند حوزه هنری سازمان تبلیغات پدر و مادر بیش از حد آسیب ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۳۶۳۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا کاربستهای پژوهشی در جامعۀ ایران زمینه زدوده هستند؟
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، بومیسازی نظریههای جامعهشناسی از مباحث چالشزا و مهم در قلمرو رشته علوم انسانی، بهویژه جامعه شناسی است.
سیدحسین نبوی (استادیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی) در مقالهای به عنوان «بومی نبودن نظریههای غربی و مدرننبودن تفکرات اجتماعی ایرانی و اسلامی» به این موضوع میپردازد که در میدان مطالعات جامعهشناسی کشور ما با مسأله و چالشی به نام مفاهیم و نظریههایی که برساختۀ پژوهشگران و جامعهشناسان بومی نیست مواجهایم و این وضعیت، آنقدر عادی و طبیعی شده است که مسألهبودن آن را درنمییابیم.
* تعریف زمینه در نظریههای جامعهشناختی
به زعم این پژوهشگر یکی از نکاتی که باعث میشود نظریهها در پژوهش شکل حادتری به خود بگیرد آن نامشخص بودن و ابهام بر سر تعریف و مصداق زمینه است. آیا منظور از زمینه همان جامعه و فرهنگ بومی ایران است یا نظریههای جامعهشناختی غربی؟ اگر جامعە بومی زمینه محسوب میشود، نظریههای جامعهشناسی برای کاربستهای پژوهشی در جامعۀ ایران زمینه زدوده هستند.
زمینهمند بودن یا زمینهزدوده بودن نظریهها، بسته به مصداق و تعریف زمینه معنا پیدا میکنداین استاد جامعهشناسی در ادامه مینویسد؛ اگر نظریهها و تبیینهای تئوریک جامعهشناختی زمینه در نظر گرفته شوند، افکار، ایدهها و اندیشههای فلسفی و ادبی، خارج از زمینه خواهند بود؛ بنابراین زمینهمند بودن یا زمینهزدوده بودن نظریهها، بسته به مصداق و تعریف زمینه معنا پیدا میکند. اما به نظر میرسد اگر زمینه همان جامعه و فرهنگ ایران در نظر گرفته شود بیشتر کافی به مقصود باشد و در اینجا نیز تقریباً همین تلقی، در نظر گرفته شده است.
* کاربست غیرانتقادی نظریههای جامعهشناسی غربی
این پژوهشگر توضیح میدهد که در اثر کثرت استعمال و فراوانی کاربست مفاهیم و نظریههای برآمده از جوامع غربی، پژوهشگر بومی رفته رفته دچار خطای شناختی میشود.
به نظر وی میرسد که تبیینهای حاصل آمده از نظریۀ جامعهشناسان مشهور غربی مثلا دورکیم، وبر، مارکس، زیمل، پارسونز، هابرماس، فوکو، گیدنز و... تفاوتهای ناشی از تاریخ، فرهنگ، طبیعت، سیاست و اقتصاد متفاوت دو نوع جامعه را لحاظ میکند و یا اساساً تفاوت دو نوع جامعه آنقدر حائز اهمیت یا تعیین کننده نیستند و در شیوه پوزیتیویستی و علمی پژوهش، تفاوتهای کیفی دو نوع جامعه محلی از اعراب ندارند و ازاینرو نظریههای جامعهشناسی مدرن، مسائل گوناگون جامعۀ ایران را به طور دقیق و معتبر توضیح میدهند و جای نگرانی ندارد.
در اثر کثرت استعمال و فراوانی کاربست مفاهیم و نظریههای برآمده از جوامع غربی، پژوهشگر بومی رفته رفته دچار خطای شناختی میشودنبوی ادامه میدهد که با عینک نظریههای غربی؛ مسائل جامعۀ ما دیده نمیشوند، بلکه مسائلی که خاص جامعۀ غربی است و نظریهپرداز برای همان مسأله اقدام به برساخت نظریه کرده، مطابق با نظریههای مدرن، دیده میشوند. به نظر میرسد حجم مسائل کشف و صید نشده، بسیار بسیار فراوانتر باشند، مسائلی که خاص جامعۀ ایران هستند و نظریههای غربی، امکان دست یافتن به آنها را برای پژوهشگران بومی فراهم نمیسازند.
*تفاوت جامعه ایرانی با جوامع غربی
نبوی در این مقاله مینویسد: نهتنها با دیدگاه هرمنوتیکی، بلکه با دیدگاه پوزیتیویستی نیز قابل اثبات است که جامعۀ ایرانی با جوامع غربی تفاوتهای ژرف و بارزی دارد و جغرافیا و طبیعت متفاوت در ایران، سبب شکلگیری تاریخی متفاوت، اقوامی متفاوت، دین و فرهنگی متفاوت، توزیع قدرت و توزیع ثروتی متفاوت، احساساتی متفاوت، عقلانیتی متفاوت، فلسفه و علم و هنری متفاوت، و ازاینرو باعث کنشهای فردی و جمعی متفاوتی در جامعۀ ایران شده است.
این پژوهش بیان میکند که نظریۀ جامعهشناسی بهعنوان ابزاری علمی که در جامعهای متفاوت با ایران پدید آمده و شکل گرفته و در واقع توسط نظریهپرداز با امکانات محدود علمی بهویژه معلومات محدود درباره جامعۀ ایران برساخته شده است، توانایی کمی را دارد که این همه تفاوتهای عمیق را در نظریۀ خود لحاظ کند.
به زعم این پژوهشگر لازم است که در عین قدرشناسی از قابلیتها و تواناییهای نظریههای مدرن جامعهشناختی، با نگاهی انتقادی به کاستیهای آنها در ارتباط با مسائل خاص جامعۀ ایران، توجه نمود و همانند برخی جامعهشناسان که دست به بازسازی مارکسیسم یا دیگر نظریهها زدند، به بازسازی یا برساخت نظریه با هدف کاربست برای مسائل بومی پرداخت.
* پارادایم مسلّط در اجتماعات علمی
نبوی در ادامه این پژوهش توضیح میدهد که آن چه در جامعە علمی و پژوهشی ایران روی میدهد بیشتر از آن که دست یافتن به تبیین جدیدتری باشد، گنجاندن رویدادها و امر واقعهها در قالبهای ازپیش طراحی شده مفاهیم و نظریههای رسمیت یافتە غربی است. غافل از آن که رویدادها و واقعیتهای جامعە ایرانی احتمالا تبیین دیگری را اقتضاء میکند و پژوهشگر و جامعهشناس به نقد و بازاندیشی مفاهیم موجود و نظریۀ موجود اقدام نمیکند.
این پژوهش به این مهم اشاره میکند که کوهن تحت عنوان پارادایم مسلّط توضیح میدهد، در اجتماعات علمی جوامع غربی هم صدق میکند؛ بنابراین، لازم میآید که پژوهشگران و جامعهشناسان و بهویژه صاحبنظران و نظریهشناسان و روشنفکران، بخشی از تلاشهای فکری خود را معطوف به نقد مفاهیم و نظریههای رایج و بازآفرینی نظریههای بدیع برای تبیینهای کارآمدتر مسائل بومی نمایند.
* شکلگیری جنبشهای اجتماعی
دلایل و استدلالهایی که جنبشهای اجتماعی برای خود دارند، به تدریج مرام و ایدئولوژی آنها را شکل میدهدبه زعم نبوی جامعۀ ایران در طول تاریخ، از پیش از اسلام تاکنون، همواره جامعهای دینی بوده است. شاید به دلیل ایالتی بودن سلسلههای پادشاهی و سلطۀ فرهنگ ایلاتی توزیع انحصاری قدرت وجود داشته و توزیع انحصاری قدرت به نوبۀ خود، سبب شکلگیری جنبشهایی برای رفع ظلم و ستم میشده است.
این پژوهشگر مینویسد دلایل و استدلالهایی که جنبشهای اجتماعی برای خود داشتند، به تدریج مرام و ایدئولوژی آنها را شکل میدهد و این مرامها، چه درصورت موفقیت جنبشها و چه درصورت شکست، گاهی رفته رفته مبدل به باور و عقیده دینی و معنوی میگردید.
این استاد جامعهشناسی در ادامه مینویسد؛ مطابق با همین سازوکار، در طول تاریخ فِرَق متعددی در جامعۀ ایران و به مقیاس وسیعتر در جوامع اسلامی شکل گرفتهاند. جامعۀ ایران با چنین سابقۀ نیرومند در شکلدادن به انواع فرق و مذاهب، بعید است با دانش و علم جدید، چنین برخوردی نداشته باشد. غرض اینکه فرهنگ ایرانی با چنان ماهیتی، ممکن است نظریههای علمی جدید را مبدل به مذهب یا شبهمذهب کند.
نبوی بیان میکند که مارکسیسم در دوره پهلوی بهطور ملموس چنین سرنوشتی پیدا کرده بود و اکنون به نظر میرسد وفاداری و تعهد به دیگر نظریههای جامعهشناختی، گرچه کمی خفیفتر، اما چنین سرنوشتی را یافته باشد. مطابق با همین رویه، بهجز مواردی معدود، هیچ اقدام مؤثری برای نقد و بازاندیشی نظریههای غیربومی و نظریهسازی بومی عملا صورت نمیگیرد.
این پژوهشگر اینگونه جمعبندی میکند که طی دهههای اخیر معدود کسانی اقدام به برساخت یا بازسازی نظریهها و تبیینهای بومی اقدام کردهاند. در نهایت به طور کلی جامعۀ ایران، نَه به دلایل ایدئولوژیک، بلکه بنا به دلایل مطلقاً علمی به برساختن تبیینهای بومی از مسائل خود احتیاج مبرم دارد.
انتهای پیام/